من جلو در آسانسور واستادم و دکمه ی آسانسور رو زدم؛ قرمزه و داره میاد سمت پایین!
تو بعد از من میایی...
میخوام بدونم هدفت از اینکه میایی و دوباره دکمه رو فشار میدی چیه!؟
سریعتر میاد؟ تند تر میاد؟ زودتر میرسه؟ دو تا یکی رد میکنه؟؟ یا فکر میکنی من انقدر بیکارم که وایستم و طبقه های آسانسور رو بشمرم!!!!!!!؟؟؟؟
داشتم میگفتم: لوبیا پلو با ماست خیلی میچسبه!
پایین نوشت: "داشتم میگفتم"، یه ایده ی جدیده توسط خود اینجانب!
پایین نوشت2: این ظاهرشه...
پایین نوشت3: "مملکته داریم؟" و "مینی مالیده" ، بهترین مینی مال نویس ها از نظر من!
بدلیل مسائل امنیتی پست حذف شد...
****************************************************************
**********************
******************************
**************************
*******************************
**********************
**********************************
*******************************
*********
****************
**************************
**************
****************************
*************************
**********************************
************************************
**********************************
*********************************
******************************
.
.
.
******************
*******************
پایین نوشت: ***************************************************
پایین نوشت2: خیلی سخته...
پایین نوشت3: **************************************************
پایین نوشت4: دارم یه دوره از سخت ترین روزای زندگیمو میگذرونم...
پایین نوشت5: خدا واسه کسی نیاره...
روز های دور از خانه...
دوستان و آشنایان از احوال ما جویا می شوند و همه یک سخن می گویند:
"تو هنوز آنجا هستی؟"
اما ایشان از درد دل اینجانب بی خبرند...
همه در خوشی و تابستانه ها غرق شده و من در این کنج خانه!!!
تفریحمان شده پرداختن به بازی مهیج PES 2006 با دو دسته(!) که اهالی کهن گویند این بازی سرگرمی محبوب شاهزادگان غرب در سالهای دور بوده است! بسی لذت میبریم از سوراخ شدن بصورت 6 تاییاش! گاهی هم با برگزیدن تیم قدرتمند برزیل موفق به کنار زدن تیم هایی چون ایرلند شمالی یا اسکاتلند می شویم. آی کیف میدهد!
اضافی نوشت:در آن زمانها زیدان در رئال توپ میزد و Ze Roberto هم عضوی از تیم ملی برزیل بود!
با درشکه مان به گشت و گذار میرویم و با دو تکه چوب که در انتها پهن میشوند و توری روی آنها کشیده شده است و یک توپ عجیب به بازی میپردازیم!
درشکه مان را گاز سوز کرده ایم و شب ها پس از گشت و گذار با یک ظرف نوشیدنیِ میوه های استوایی که اقواممان از استوا (!) برایمان فرستاده اند به صف گاز رفته و حالش را میبریم!
ادامه دارد...
این بود روز های دور از خانه نامه(!) اینجانب!
پایین نوشت: احتمالا دومی هم داشته باشه!!!!
پایین نوشت2: فرشته... (فرید جان شرمنده)