نزدت چه شب ها...!

منه احمق رو بگو که بخاطر رفتنش یه شب تا صب تو سرمای سگی با یه تی شرت تو حیاط نشستم رو زمین و به ماه نگاه کردم...

وقتی به کارام فکر میکنم بعضی وقتا خندم میگیره و بعضی وقتا هم به خودم فحش میدم...

روزای خوب و روزای بد زیاد داشتم. ولی هرچی بود گذشته... دیگه هیچی ازش نمونده...خداروشکر که اینطوری شد...

اون شب تا صب که یک سره به ماه نگاه کردم بی فایده نبود... بالاخره پیداش کردم...



داشتم میگفتم: مسابقه، بسکتبال،هندبال،والیبال،شنا... شرکـــــــــــــــت میکنیم!


پایین نوشت: خیلی تنبل شدم! دیر به دیر میام!


اینو حتما دانلود کنید! خیر دنیا و آخرت نصیبتون میشه! ویگن-مهتاب