راه بـــــــــــــــــی پایان
دفترچه خاطراتراه بـــــــــــــــــی پایان
دفترچه خاطراتگزارشات!
"خُب با برنامه ۹۰ در خدمت شما عزیزان بیننده هستیم". از این تیکه عادل خوشم میاد نوشتمش. خصوصا "خُب" گفتنش. دیشب که نود دیدم یادم افتاد. بی‌خیال
تو پست قبلی از دوستان یه سوالی کرده بودم با این محتوا:"آریان کمدی و شوخ رو می‌پسندید یا آریان جدی؟"
طبق جواب‌هایی که دادید نتایج رو اعلام میکنم. نصف دوستان گفتن دوتاش خوبه. نصف دیگه گفتن کمدی بهتره و نصف دیگه هم گفتن جدی رو می‌پسندند. البته من شخصیتی مردمی هستم و متعلق به همه! ممکنه اینجا برای شما سوالی پیش بیاد که مگه چند تا نصف داره؟ درسته نصف دوتا بیشتر نیست اما الگوی من تو این اعلام نتایج ایمان به خداست. همونطور که خودتون هم میدونید ایمان به خدا و در کل ایمان n تا نصف دارد. ازدواج نصف ایمان است! صداقت نصف ایمان است! پاکیزگی نصف ایمان است! روزه نصف ایمان است و نصف های دیگه که گفتنشون سخته و خیلی زیادن. اینجاست که آدم به یگانگی و قدرت خداوند متعال پی می‌بره که اگه خدا بخواد چقدر نصف بوجود میاد!
* خبر فوری(بصورت زیرنویس بخوانید): طبق گزارشاتی از افغانستان نتایج 90 درصد از آرا اعلام شده و هم اکنون دکتر محمود احمدی نژاد با کسب 85 درصد آرا در رتبه اول قرار دارد!
یه خبر دیگه: وبلاگ هادی (گره کور) به علت استفاده از کلماتی از قبیل ل.خ.ت ، ت.ن.ب.و.ن و ب.ا.س.ن در پست های قبلیش فی..لتر بود که الان باز شده.
هــــــــــــــورا! وبلاگ هادی باز شده
اینا من بودم ( البته به جز اون موزه)
و این بود خلاصه اخبار بخش خبری نیمروزی!
پایین نوشت: نتونستم به بعضیا سر بزنم. بلاگفایی ها هم که باید زودتر فکر خونه جدید باشن. چون به هیچ عنوان بخش نظردهیشون باز نمیشه. پیشنهاد میکنم بیایید اینجا.
پ.ن2: از اونایی هم که نتونستم بهشون سر بزنم هم عذر میخوام سرم شلوغ بود.
پ.ن3: پایان!
Ary@n
║▌│█│║▌║││█║▌│║█║
©All Rights Reserved
دهمین پارازیت(عدد از شوکول)
shadow: چرا جدیدا" همه تصمیم گرفتن رستگار بشن؟؟؟این از اثرات فیلم رستگاران است آیا؟؟؟
قضاوت سریع!
بعضی وقتا آدما فکر می‌کنن که خیلی عاقل و با فهم و شعور هستند در صورتی که اینطور نیست.
بار ها شده که آدما در مورد موضوعی یا کسی زود قضاوت کرده اند و بعد دیدند که اشتباه کردند.
اون موقع‌س که طرف دوست داره هرطوری شده روی خودش رو بپوشونه تا کسی نبینتش و خودش هم کسی رو نبینه. پشیمونی گریبان‌گیر آدم میشه و خجالت و شرمندگی جلوی چشمای آدم رو میگیره.
قضاوت ها بزرگ و کوچیک‌اند.وای به حال کسی که در مورد موضوعی مهم زود قضاوت کرده باشه و قضاوتش اشتباه از آب در بیاد.
این داستان نمونه کوچیکی از همین قضاوت ها رو برای ما تعریف می‌کنه.
این داستان رو خاله گلم واسم فرستاده بود که من خیلی خوشم اومد و تصمیم گرفتم اینجا بنویسمش تا شما هم بخونید.
*باشد که رستگار شویم*
داستان از این قراره:
مرد مسنی به همراه پسر 25 ساله اش در قطار نشسته بود. در حالی که مسافران در صندلیهای خود نشسته بودند، قطار شروع به حرکت کرد.
به محض شروع حرکت قطار پسر 25 ساله که کنار پنجره نشسته بود پر از شور و هیجان شد. دستش را از پنجره بیرون برد و در حالی که هوای در حال حرکت را با لذت لمس می کرد فریاد زد: "پدر نگاه کن درختها حرکت می کنند" مرد مسن با لبخندی هیجان پسرش را تحسین کرد. کنار مرد جوان، زوج جوانی نشسته بودند که حرفهای پدر و پسر را می شنیدند و از حرکات پسر جوان که مانند یک بچه 5 ساله رفتار می کرد، متعجب شده بودند.
ناگهان پسر دوباره فریاد زد: " پدر نگاه کن دریاچه، حیوانات و ابرها با قطار حرکت می کنند." زوج جوان پسر را با دلسوزی نگاه می کردند. باران شروع شد چند قطره روی دست مرد جوان چکید. او با لذت آن را لمس کرد و چشمهایش را بست و دوباره فریاد زد:" پدر نگاه کن باران می بارد، آب روی من چکید.
زوج جوان دیگر طاقت نیاورند و از مرد مسن پرسیدند: "چرا شما برای مداوای پسرتان به پزشک مراجعه نمی کنید؟!"
مرد مسن گفت: " ما همین الان از بیمارستان بر می گردیم. امروز پسر من برای اولین بار در زندگی می تواند ببیند!"
پایین نوشت: این اولین پستی بود که جدی و بدون شوخی و خنده نوشتم.میخوام بدونم کدوم آریان رو بیشتر دوست دارید؟ آریان شوخ و کمدی یا آریان جدّی؟
پ.ن2: منتظر نظرتون در مورد داستان و جواب سوالم هستم.
آرم و امضا:
Ary@n
║▌│█│║▌║││█║▌│║█║
©All Rights Reserved
هشتمین پارازیت(عدد از پروین)
گیلاسی:چشم .. ناراحت نمیشم
منم لینکتون میکنم ..
عنوانی شناخته نشد!
سلام دوست جونا ! ( از این جمله خیلی بدم میاد. جایی میبینم میخوام سرم رو بکوبم به دیوار.البته چون هاD ارادت خاصی به کلمه "دوست جون" داره نوشتمش!)
از اونجایی که نمیدونم دوباره بلاگفا چه مرگش شده و چرا وبلاگ‌هاش باز نمیشه نتونستم به دوستان بلاگفایی سر بزنم. مینویسه "server not found" .فقط بلاگفا اینطوریه بقیه درستن!
این پست سید رو بخونید. اگر هم خوندید دوباره بخونید. من با ایده ای که داده موافقم. چون دوست ندارم فکر هایی که در مورد هاD (دوست جون)کرده در مورد من هم بکنه! ( البته شوخی میکنم کسی ناراحت نشه!)
الان هم اومدم یه چیزی بنویسم تا نگفتن آریان مرده و رفته زیر تریلی و دستاش رفته تو چرخ گوشت نمیتونه تایپ کنه و از این فکرای پلید.
میگم چطوره یا زمانی رو برای فاصله بین پست ها مقرر کنیم و اگر بعد از گذشت اون مدت زمان کسی آپ نکرد واسش مجلس ختم بگیریم؟ فکر کنم ایده خوبیه!
در آخر چند تا دعا میکنم همه بلند آمین بگن:
خدایا تمام مریضای اسلام رو شفای عاجل عنایت بفرما
خدایا آنچیز رو که از ما دریغ می‌فرمایی از ما دریغ نفرما.
خدایا بلاگفایی ها رو از بند و اسارت رها بفرما
خدایا ظهور آقا امام زمان رو نزدیک بفرما
خدایا رزمندگان اسلام را بفرما
خدایا پرشین بلاگ را همچون خرمشهر آزاد بفرما
خدایا بفرما ... بفرما صلوااااااات!
صفا کردین؟!!!؟؟؟
*پایین نوشت: دوستانی که adsl دارن تو نظرات اعلام کنن و بگن که قالبم مشکلی داره یا نه؟ اونایی هم که dial-up هستن هم همین کار رو بکنن.ممنون میشم. یادتون نره بگید با چه اینترنتی.adsl یا dial-up ؟ یه چیز دیگه. بگید کجاش مشکل داره؟ البته اگه مشکلی هست؟
امضا نویسنده:
Ary@n
║▌│█│║▌║││█║▌│║█║
©All Rights Reserved
ششمین پارازیت(عدد از هاD)
زینب:ببین چی کار کردی!
حالا نمی شد اینا رو تو وبلاگت نگی؟ واگیر داره به بقیه بگو مواظب باشن!
وقتی نظر قبلیو دادم تو پست قبلیت 34 تا نظر بود.الان که اومدم دیدم 33 تاست!
روش کلیک کردم دیدم نظر منو حذف کردی
دفعه ی بعد اومدم دیدم همون 34 تاست
نظر منم بود