قضاوت سریع!

بعضی وقتا آدما فکر می‌کنن که خیلی عاقل و با فهم و شعور هستند در صورتی که اینطور نیست.

بار ها شده که آدما در مورد موضوعی یا کسی زود قضاوت کرده اند و بعد دیدند که اشتباه کردند.

اون موقع‌س که طرف دوست داره هرطوری شده روی خودش رو بپوشونه تا کسی نبینتش و خودش هم کسی رو نبینه. پشیمونی گریبان‌گیر آدم میشه و خجالت و شرمندگی جلوی چشمای آدم رو میگیره.

قضاوت ها بزرگ و کوچیک‌اند.وای به حال کسی که در مورد موضوعی مهم زود قضاوت کرده باشه و قضاوتش اشتباه از آب در بیاد.

این داستان نمونه کوچیکی از همین قضاوت ها رو برای ما تعریف می‌کنه.

این داستان رو خاله گلم واسم فرستاده بود که من خیلی خوشم اومد و تصمیم گرفتم اینجا بنویسمش تا شما هم بخونید.

  *باشد که رستگار شویم*


داستان از این قراره:


مرد مسنی به همراه پسر 25 ساله اش در قطار نشسته بود. در حالی که مسافران در صندلیهای خود نشسته بودند، قطار شروع به حرکت کرد.


    به محض شروع حرکت قطار پسر 25 ساله که کنار پنجره نشسته بود پر از شور و هیجان شد. دستش را از پنجره بیرون برد و در حالی که هوای در حال حرکت را با لذت لمس می کرد فریاد زد: "پدر نگاه کن درختها حرکت می کنند"  مرد مسن با لبخندی هیجان پسرش را تحسین کرد. کنار مرد جوان، زوج جوانی نشسته بودند که حرفهای پدر و پسر را می شنیدند و از حرکات پسر جوان که مانند یک بچه 5 ساله رفتار می کرد، متعجب شده بودند.

    ناگهان پسر دوباره فریاد زد: " پدر نگاه کن دریاچه، حیوانات و ابرها با قطار حرکت می کنند." زوج جوان پسر را با دلسوزی نگاه می کردند. باران شروع شد چند قطره روی دست مرد جوان چکید. او با لذت آن را لمس کرد و چشمهایش را بست و دوباره فریاد زد:" پدر نگاه کن باران می بارد،‌ آب روی من چکید.

    زوج جوان دیگر طاقت نیاورند و از مرد مسن پرسیدند: "‌چرا شما برای مداوای پسرتان به پزشک مراجعه نمی کنید؟!"

    مرد مسن گفت: " ما همین الان از بیمارستان بر می گردیم. امروز پسر من برای اولین بار در زندگی می تواند ببیند!"


پایین نوشت: این اولین پستی بود که جدی و بدون شوخی و خنده نوشتم.میخوام بدونم کدوم آریان رو بیشتر دوست دارید؟ آریان شوخ و کمدی یا آریان جدّی؟

پ.ن2: منتظر نظرتون در مورد داستان و جواب سوالم هستم.

آرم و امضا:


                                                                                              Ary@n                   

                                                                                ║▌│█│║▌║││█║▌│║█║

                                                                                   ©All Rights Reserved


هشتمین پارازیت(عدد از پروین)

گیلاسی:چشم .. ناراحت نمیشم
منم لینکتون میکنم ..

نظرات 30 + ارسال نظر
شوکول جمعه 27 شهریور 1388 ساعت 20:49 http://shokolat-7.blogfa.com

مدل نوشتنت شکل هادی شده !
آخ جووون یعنی اولم ؟ 10 !!! 10 !!! 10 !!
همونجوری که واقعا هستی باش !

باور کنید این هم یه جور دیگه‌مه. من دو جور دارم. اون یکی جورم رو تا حالا رو نکرده بودم. اینی که میبینید اون یکی جورمه! الان هم همونجوری هستم اما به جور دیگه! متوجه شدید دیگه؟

سید جمعه 27 شهریور 1388 ساعت 21:25

داستان جالبی بود !
هر جور راحتی همون جور بنویس !
همه جوره خوب می نویسی

Ali جمعه 27 شهریور 1388 ساعت 22:02

داستانتو کامل نخوندم ولی نظر دادم که فردا نگی چرا به ما سر نمی زنی!!!!!!!!!!

هاD جمعه 27 شهریور 1388 ساعت 22:03 http://www.gereh-koor.blogsky.com

اون آریان بیشتر به خودت شبیهه تا اینجوری . در هر صورت ، هر جور که خودت .
دیگه چطوری؟ :))

Ali جمعه 27 شهریور 1388 ساعت 22:09

اوووووه......my God
حالا که کامل خوندم خیلی تحت تاثیر قرار گرفتم


در مورد سوالت هم باید بگم گزینه3(یعنی همان هیچکدام)

پروین جمعه 27 شهریور 1388 ساعت 22:17 http://266.blogsky.com/

داستان جالب و تأمل برانگیزی بود!
در مورد سوالت هم فکر می کنم اگر همیشه به یه سبک بنویسی تکراری میشه و میشه از قبل تشخیص داد وقتی الآن صفحه ی وبلاگت و باز کنیم با چه جملاتی قراره روبه رو بشیم اما اگر به دوتا سبکت بنویسی دیگه قابلیت این تشخیص و از ما میگیری و فکر کنم بهتره!

*pegi جمعه 27 شهریور 1388 ساعت 23:42

داستان خیلی قشنگی بود
دست خاله گلت هم درد نکنه
هرجوری هم که بنویسی خوبه

بی نام جمعه 27 شهریور 1388 ساعت 23:49 http://tanha-n.blogfa.com

dastane ghashngi bood aryan har do joresh khobe ham jedi ham ham shokhi injori khaste konandam nemishe

زینب شنبه 28 شهریور 1388 ساعت 00:09 http://pink-life.blogfa.com

با شنیدن زود قضاوت کردن قلبم ریخت یعنی یاد خودم و اشتباهاتم افتادم.
داستان خیلی قشنگی بود. برای من فرقی نداره شوخ باشی یا اینجوری یعنی اصلا" به من ربطی نداره و مهم نیست.

shadow شنبه 28 شهریور 1388 ساعت 03:19 http://www.shadow10.blogfa.com

چرا جدیدا" همه تصمیم گرفتن رستگار بشن؟؟؟این از اثرات فیلم رستگاران است آیا؟؟؟

ممکنه! ولی جالب اینجاست که من اصلا رستگاران نیگاه نمی‌کردم!

سعید(زیر تیغ) شنبه 28 شهریور 1388 ساعت 09:26

انتهای داستان رو نتونستم حدس بزنم جالب بود

(لبخند)

قله نشین شنبه 28 شهریور 1388 ساعت 09:33

آریان کمدی قشنگتره

ممنون از نظرت

شهریار شنبه 28 شهریور 1388 ساعت 12:31 http://www.daghoon.com

فقط اینو میشه گفت : هوم...چه جالب !

شهریار(دوست جون) نظرت واقعا سازنده و مفید بود.

نسرین شنبه 28 شهریور 1388 ساعت 13:34

من هر دو رو دوست دارم . هر کدوم به وقت خودش خوبه .

aminkaka شنبه 28 شهریور 1388 ساعت 15:37

هر دوش خوبه به شرطی که هر دو آموزنده باشه.

سارای شنبه 28 شهریور 1388 ساعت 22:18 http://zeddehaal.persianblog.ir/

داستان قشنگی بود....امید است که رستگار شویم...
و اما راجع به خودت...
سعی کن آریان باشی!..یعنی همونی که هستی...گاهی جدی..گاهی شوخ و سرزنده و حتی گاهی غمناک!
هیچ وقت پوسته ی سفتی رو برای خودت انتخاب نکن که توش انعطافی نداشته باشی...راحت باش..آزاد..لااقل اینجا که خونه ی خودته!
اینا رو به عنوان حرفهای یه آبجی بزرگه بهت گفتم!..توام داداشه لوبیا!

روزانه های یک دوشیزه یکشنبه 29 شهریور 1388 ساعت 02:35 http://avirgin.blogfa.com

اولین باره میام اینجا و دارم چند تا از پست های آخرتون رو میخونم .... این داستان آخر فوق العاده بود




راستی سلام

صبا یکشنبه 29 شهریور 1388 ساعت 11:04 http://be-with-u.blogfa.com

پست خوبی بود اما خب بیش تر باید از این دست نوشته هات رو بخونم تا نظر درستی بدم اما در کل اون بخش شوخت دوست داشتنی ِ!

بهاره یکشنبه 29 شهریور 1388 ساعت 11:28 http://www.patoghe-ashegh.blogfa.com

هر جور که خود آریان میپسنده باشه ما هم میپسندیم.

مژده یکشنبه 29 شهریور 1388 ساعت 15:16 http://badamoozi.blogfa.com

واقعا داستان قشنگیه و تاثیر گذار.

خودت هم هر دوجورش خوبی. به نظر من تنوع داشته باشی بهتره. گاهی طنز گاهی جدی

Smile To Me یکشنبه 29 شهریور 1388 ساعت 20:26 http://www.xyz.blogsky.com/

داستان جالبی بود!
فکر می کنم طنز باشی بهتره اینطوری بهتر و راحت تر می تونی زندگی کنی

راست دست دوشنبه 30 شهریور 1388 ساعت 00:14 http://chapdastrastdast.blogsky.com

سلام...میدونی من اولین باریه که یه پستتو کامل خوندم...خیلی داستانه جالبی بود...که خب برا انسان تکثیرالوقایع{الفاظی همچون هام هام هست این کلمه کم کم عادت میکنی}
آره خلاصه...این از پستت...
درباره خودتم...میدونی با توجه به س_ن_ت اگه بتونی واقعا اون چیزی باشی که هستی در آینده یه جوون توپ و گل و مشتی میشی!
جدی گفتم!نخند:دی
به هر حال آدما دنبال چیزی هستن که یگرون خوششون بیاد...ولی دریغ ازین که یکم خودشون باشن!
اااه..چه قد حرفیدم! اولین بارمه دق دلی خالی میکنم!
آره خلاصه میگفتم:دی
شاد باشی! هام هام!

سپیده دوشنبه 30 شهریور 1388 ساعت 11:52 http://www.notboys.blogfa.com

سلام ممنون که بهم سر زدی ببخشید دیر اومدم خوشحالم که درک میکنی چه خبره و خودتونو میشناسی ! 90 درصد نه 9/99 درصد هستن که این طورین ! چرا گیر دادم ؟ چون بلا زیاد سرم آوردن و همشونم میگفتن من با بقیه فرق دارم البته فقط به خاطر اینا نه از قبلش هم نظرم همین بود من لینکت کردم به هر حال مرسی که اومدی و نظر هم گذاشتی !

شهریار دوشنبه 30 شهریور 1388 ساعت 11:55 http://www.daghoon.com

آخه میدونی...من از بچگی عادت داشتم نظرای سازنده و مفید بدم....مامانم میگفت به بابات رفتی !

سپیده دوشنبه 30 شهریور 1388 ساعت 11:57 http://www.notboys.blogfa.com

نظر قبلی رو اشتباهی گذاشتم ! از وبلاگت خوشم اومده خوشحال میشم به منم سر بزنی

سارا سه‌شنبه 31 شهریور 1388 ساعت 14:17 http://dreamlost.blogsky.com

سلام.
داستان خیلیییییییییییییییییییییییییییییییییییی خوبی بود.[:S017:
اگه موافقین تبادل لینک کنیم؟!

یه نفر! سه‌شنبه 31 شهریور 1388 ساعت 14:53 http://www.nojavonironi.blogfa.com

سلام
جالب بود ...
خب استعداد داری دیگه ...
میگ وب هادی فیلتر شده یا من اشتباهی میبینم
به ارزو رفتم منم یه روز اول شم ...
وب تو هم دست کمی از گیلاس خانومی نداره ...
چون اول شدن توش سخته ...
.
.
.
فعلا بای

هادی فیلتره . احتمالا تا دو سه ساعت دیگه باز میشه!

pouya سه‌شنبه 31 شهریور 1388 ساعت 17:37 http://www.comsoftware.mihanblog.com

salam
khaste nabashi webe ali radif kardi
lotfan mano ba esme download narm afzare rooze donya link kon va bad behem bego man u roo ba che esmi link konam
www.comsoftware.mihanblog.com
mamnoon

montazeram

دختر نارنج و ترنج یکشنبه 5 مهر 1388 ساعت 14:38

چقدر قشنگ بود...............
معرکه بود.
مرسی از تو
مرسی از خاله مهربونت...

DONYA شنبه 3 تیر 1391 ساعت 05:30

خیلی قشنگ بود......
اریانی که شاد باشه و بخنده از همه بهتره ....دی
دیگه مهم نیست شوخ باشه یا جدی

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.